که هر وقت آمدی از خانه بیرون
بیاور مدرک تحصیلی ات را
گواهی نامه ی پی اچ دی ات را
از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟
گفت:حرام است .
از استاد
هندسه پرسیدند عشق چیست؟
گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد
.
مثـل پُل های منـفجـر شده اند
سایت هایی که ف****ر شده اند
سایت
هایی که تازه تشکیل اند
ای بـسا بی دلیــل تعطیـــل اندچون که در متن
شان نشد پرهیز
مثـــلاْ از کلیــــد واژه ی "چیـــز"!!
امان از این ریاضیات و آمـــــــــار که کرده روز ما را چون شب تـار
ز
دستش من ندارم خواب راحــت شوم افسرده و رنجـــــور و بیـمار
گهـــــــی
از X نالم گـــــــــه از Y گهـــی از تابع و گاهـــی ز بـردار
رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور
تا مگر
بینم رخ جانانه ی خود غم مخور
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زآن
زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور
من ندارم زن و از بی زنیم دلشادم
از زن و غر زدن روز و شبش آزادم
نه
کسی منتظرم هست که شب برگردم
نه گرفتم دل و نه قلوه به جایش دادم
دلم انفجاریست ، بمبم تو باش!
دری بسته هستم ، پلمبم توباش!
مرا
کشف کن گرچه دور از توام
بیا و کریستف کلمبم تو باش!
زنی خواهم جهازش جور باشد// اگرچه هردوچشمش کور باشد
اگر گاهی زند نیشم
ولیکن// لبش چون کندوی زنبور باشد
***
زنی دارم که اِند خانه داری
است// از این بابت مرا همراه و یاری است
اجاره داده ام ماهی دومیلیون//
آخه موقعیت خانه تجاری است
شعر طنز ریاضی
ریاضی درس خشک و درس سردی است
ریاضی بهر ما همچون
نبردی است
نبردی کاندر آن تیغت مداد است
حریف و دشمنت مشق زیاد
است
الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی تالار و شام و عاقد و عکاس و آرایشگر و فیلم و
لباس و تاج و کفش و کیف و ساک و سکه و شمش و پلاک و شمعدان و ساعت و زنجیر
و سرویس طلا آنهم از آن سرویس خوشگلها... و از این جور مشکلها !
زیر باران راه میروم
با چشمهام آشغالها را از روی زمین جمع میکنم
ترانه
میخوانم
میخندند
داد میزنم:
لعنت بر پدر و مادر کسی که
در
دلم آشغال بریزد!
مدرسه ما : پایگاه جهنمی
خروج از مدرسه : فرار از آلکاتراسدیدن مدیر از دور : شبهی در تاریکی
........
ادامه مطلب ...میگن ایران کشور دین و ایمان شده سران توی سطح جهان
شدیم کمی هسته ای و فضایی تحریم و قطعنامه نداره جایی
......
ادامه مطلب ...